اشعار عاشقانه پاییزی از احمد شاملو

اشعار عاشقانه پاییزی از احمد شاملو

شعر عاشقانه پاییزی شاملو ، شعر پاییز مولانا و فروغ + شعر در مورد پاییز برای انشا

شعر عاشقانه پاییزی شاملو ، شعر پاییز مولانا و فروغ + شعر در مورد پاییز برای انشا همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر عاشقانه پاییزی شاملو

گرما و سرما در تعادلِ محض است و

همه چیزی در خاموشیِ مطلق

تا هیچ چیز پارسنگِ هم‌سنگیِ کفه‌ها نشود

و شاهینَکِ میزان

به وسواسِ تمام

لحظاتِ شباروزی کامل را

دادگرانه

میانِ روز و شبی

که یکی در گذر است و یکی در راه

تقسیم کند

و اکنون

زمینِ مادر

در مدارش

سَبُک‌پای

از دروازه‌ی پاییز

می‌گذرد.

⇔⇔⇔⇔

شعر عاشقانه پاییزی از شاملو

«ــ از هیبتِ سکوتِ به‌ناهنگام در شگفت،

از پشتِ قابِ پنجره در کوچه دیده‌یم،

انبوهِ ظلمتی متفکر را

که می‌گذشته است

و اسبِ خسته‌یی را از دنبال

می‌کشیده است

و سگ‌ها

احساسِ رازناکِ حضوری غریب را

تا دیرگاه در شبِ پاییزی

لاییده‌اند؛

زیرا چنان سکوتِ شگرفی

با او بر دشت نقش بسته‌ست

کآوازِ رویِشِ نگرانِ جوانه‌ها

بر توسه‌های آن سویِ تالاب

چون غریو

در گوش‌ها نشسته‌ست!»

شعر پاییزی از شاملو

بر شیشه‌های پنجره

آشوبِ شبنم است.

ره بر نگاه نیست

تا با درون درآیی و در خویش بنگری.

با آفتاب و آتش

دیگر

گرمی و نور نیست،

تا هیمه‌خاکِ سرد بکاوی

در

رؤیای اخگری.

این

فصلِ دیگری‌ست

که سرمایش

از درون

درکِ صریحِ زیبایی را

پیچیده می‌کند.

یادش به خیر پاییز

با آن

توفانِ رنگ و رنگ

که برپا

در دیده می‌کند!

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *